داستان غلام سیاه دروغگو - قسمت ششم

موفقیت ، امید ، سرگرمی

...این وبلاگ سعی داره تا با ارئه راهکارهای زیبا شما را به زندگی خوب دعوت کنه ...

 

داستان
قسمت 6 غلام سیاه دروغگو :
مرد جوان در ادامه تعریف داستانش گفت برای یافتن به بنفش تمام باغ های شهر بغداد را زیرپا گذاشتم ولی در بغداد نشانی از به بنفش نیافتم تا اینکه یکی از باغداران شهر بغداد به من گفت آن طور که شنیده ام در شهر مدائن از سرزمین پارسیان که اتفاقا ً به بغداد هم نزدیک است باغی وحود دارد که در آنجا 2 درخت به بنفش روئیده است ، چند سال پیش که من بار به ی از بازار میوه فروشان شهر بغداد خریدم چند به بنفش داخل آن بار به چشم خود دیدم و چون از فروشنده علت را پرسیدم گفت در اطراف شهر مدائن باغی است که در آن 2 درخت وجود دارد و میوه اش به رنگ بنفش است که رایحه و بوی آن علاج حتمی بیماری سرگیجه و صرع می باشد .
من چون آن سخان را از مرد میدان دار و میوه فروش بازار شنیدم ، زن و فرزندانم را به دست عمویم سپردم و خود برای یافتن به بنفش رخت سفر به جانب شهر مدائن در سرزمین ایران بستم و به تمام باغ های شهر مدائن سر زدم و از همه باغدران هم سوال کردم تا بالاخره صاحب درخت به ی را که میوه های آن به بنفش بود را پیدا کردم وقتی بهای به را پرسیدم مرد باغدار گفت چون بوی خوش این به های بنفش برطرف کننده ی بیماری های دماغی است قیمت هر 1 دانه ی آن 2 سکه زر سرخ می باشد که فقط 3 عدد دیگر از آن هوز بر سر درخت باقی مانده است من خوشحال و شادان از یافتن به بنفش و اینکه همسرم با بوئیدن آن معالجه خواهد شد ، 6 سکه زر سرخ دادم و هر 3 عدد به را خریدم و شادمان و شتابان رو به سوی بغداد نهادم و راه 5 روزه را در 2 شبانه روز طی کردم و به این ترتیب 3 عدد به بنفش را برای همسر مهربان و عزیز خود آوردم ...........
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت18:40توسط اصغر محمودی | |